رز بنفش

عاشقانه و مطالب جالب و مفرح و اموزنده

رز بنفش

عاشقانه و مطالب جالب و مفرح و اموزنده

حاضر جوابی

 
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
 
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»

جمله زیبا

آن قدر از مقابل چشم تو رد شدم تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم منظومه‌ای برابر چشمم گشوده شد آن شب که از کنار تو آرام رد شدم گم بودم از نگاه تمام ستارگان تا این که با دو چشم سیاهت رصد شدم شاید به حکم جاذبه، شاید به جرم عشق در عمق چشم‌های تو حبس ابد شدم دیدم تو را در آینه و مثل آینه من هم دچار- از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم شاعر شدم همان که تو را خوب می‌سرود مثل کسی که مثل خودش می شود شدم در حیرتم چگونه، چرا در نگاه تو دیروز خوب بودم و امروز بد شدم محمد سلمانی

آرزوهایی که حرام شدند!


جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم.
لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی بعد با هر کدام از این دوازده آرزو سه آرزوی دیگر خواست که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا ...
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد برای خواستن یه آرزوی دیگر تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به ...
۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن جست و خیز کردن و آواز خواندن و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر بیشتر و بیشتر در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند عشق می ورزیدند و محبت میکردند لستر وسط آرزوهایش نشست آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا و نشست به شمردنشان تا ......
پیر شد و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند آرزوهایش را شمردند حتی یکی از آنها هم گم نشده بود همشان نو بودند و برق میزدند.
بفرمائید چند تا بردارید به یاد لستر هم باشید که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد!! 

(ارسال توسط دوست خوبمون ایمان)