آن قدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومهای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا این که با دو چشم سیاهت رصد شدم
شاید به حکم جاذبه، شاید به جرم عشق
در عمق چشمهای تو حبس ابد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار- از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب میسرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
در حیرتم چگونه، چرا در نگاه تو
دیروز خوب بودم و امروز بد شدم
محمد سلمانی
خیلی زیبا بود . مرسی که خبرم کردی
سلام خسته نباشید میخواستم بدونم که شما تمایل به تبادل لینک با سایت نیازمندی طلوع فردا دارین اگر تمایل داشتین ما میتونیم یا لینک شما رو داخل سایت قرار بدیم یا این که یک تبلیغ رایگان بهتون بدیم منتظر خبر شما هستیم
سلام.مرسی مه خبرم کردی.. لینکیدمت دوست خوب.......... منو با عنوان ؛من او ندارم؛ بلینک.. ممنون